۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

هانیبال الخاص

هانیبال الخاص نقاش – شاعر گران قدر ایران در گذشت.
مردی همه عمر عاشق نقاشی برای کودکان .آغاز گر نقاشی فیگوراتیو درنقاشی مدرن ایران بود . می گفت " مردم باید بفهمند بغیر از زمین، دیوار هم داریم. وقتی نقشهای زیبای قالی روی زمین وجود دارد چرا دیوارهای ما خالی است؟" مردی مردم گرا بود با خصلت های ناب انسانی . یکبار نمایشگاهی از بیست لطیفه کوچه وبازار ترتیب داد وو برای هر بوم یک قفل و در ساخت و کنار هر بوم نوشت :مسئول باز کردن این تابلو خود بیننده است چون ممکن است پشت در تصویر بی ادبانه ای باشد. بابرگزاری این نمایشگاه گالری سیحون جا برای سوزن انداختن نداشت. اما این کارجنجال بی سابقه ای بر پا کرد وحتی شاگردان ودوستانش از او رنجیدند و آن را در شان او ندانستند. اما خودش می گفت این کارها را برای آشتی دادن مردم با نقاشی انجام می دهد.
هانیبال الخاص در سال 1319 در کرمانشاه و در یک خانواده آسوری اهل فرهنگ به دنیا آمد. مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از انستیتو هنر شیکاگو در یافت کرد و به تدریس نقاشی در دانشگاههای داخل و خارج کشور پرداخت. بيش از سيصد نمايشگاه گروهي و انفرادي در ايران و كشورهاي ديگر داشت و كتابهای بسیاری براي بزرگسالان و كودكان ترجمه و تاليف كرد. الخاص برای ده‌ها کتاب روی جلد کشیده و شعر مصور کرد. چهار کتاب آموزش هنر نقاشی به چاپ داد و هزاران تک بیت، دوبیتی، هایکو، قصیده، غزل و منظومه به زبان آسوری سرود. آخرین کار ناتمام وی مصور کردن و ترجمه غزلهای حافظ بود که بیشتر کارهای مقدماتی مربوط به چاپ آن در آمریکا انجام شده بود.
با گرامی داشت یادش شعری را که پیرایه یغمایی برای هانتبال سروده است با هم می خوانیم :

به‌ سرزمین‌ِ من‌ نقّاشی‌ هست‌

به‌ سرزمین‌ِ من‌ نقّاشی‌ هست‌
كه‌ تمام‌ِ درماند‌گان‌ دوستش‌ می‌دارند
و دوستش‌ می‌دارند تمام‌ِ خیابان‌خواب‌ها،
تمام‌ِ خاكسترنشینان‌،
و تمام‌ِ آواره‌گانی‌ كه‌ به‌ عمرِ خویش‌ یك‌ پرده‌ی‌ او را نیز به‌ چشم ندیده اند
امّا سكوتشان‌ رَدای‌ نعره‌ پوشیده‌ در ضیافت‌ِ آن‌ پرده‌هاست

نقّاشی‌ كه‌ از سپیدی‌ِ بوم‌ها آینه‌ می‌سازد
و هر كس‌ را رخصت‌ِ آن‌ هست‌
كه‌ به‌ آینه‌هایش‌
تنهایی‌ِ عظیم‌ِ انسان‌ را به‌ تماشا بنشیند
با عشق‌ها و آرزوها و آرمان‌هایش‌،
با زخم‌ها و دردها و دروغ‌هایش‌،
با سرخوشی‌ها و ستم‌گَری‌ها و ستم‌بَری‌هایش‌

تمام‌ِ دیوارهای‌ جهان‌
با شوق‌ِ بر خود داشتن‌ِ پرده‌یی‌ از او به‌ خواب‌ می‌روند
چرا كه‌ پرده‌هایش‌
دیوارها را تبرئه‌ می‌كند از تباهی‌ِ بودنشان‌

در سرزمین‌ِ من‌ نقاش‌ِ بزرگی‌ست‌ به‌ نام‌ِ هانیبال
كه‌ لرزش‌ِ دستاش‌
نبض‌ِ تاریخ‌ِ تبارِ مَرا رسم‌ می‌كند
ـ روزگار گذرانده‌اند بر تیغه‌ی‌ قدّاره‌ها ـ
و چشمان‌ِ او آبروی‌ جهانند

پیرایه یغمایی

هیچ نظری موجود نیست: